گام های زیادی برای مقابله با مشکل پیر آزاری برداشته شده است ، مثل وضع قانون ، آموزش وکلا ، گروه های انضباتی و تدوین راهبرد های جدید برای اقدام و مداخله و پیگرد قانونی مجرمان . با این حال و با وجود تمام این تلاش ها ، بنا به دلایلی بد رفتاری با سالمندان در سطح وسیعی پنهان مانده است . بسیاری از آزار هایی که بر سالمندان وارد می شود در محیط خانه و توسط اعضای خانواده رخ می دهد ؛ بسیاری از سالمندان که قربانیان اصلی این آزار و اذیت می باشند در مقابل این هجمه از آزار سکوت اختیار می کنند . این سکوت دلایل گوناگونی دارد .
چرا قربانیان سالمند آزاری خاموشند ؟
بسیاری از سالمندان نگران تنهایی و کم شدن ارتباطات فامیلی هستند و همین موضوع علت این امر است که چرا آن ها آزار و غفلتی که از آن رنج می برند را گزارش نمی دهند ، و چرا خدمات کمک رسانی را در متوقف کردن این بد رفتاری نپذیرفته اند و چرا از ابراز هر نوع عکس العملی در برابر شخص بدرفتار امتناع می کنند. سالمندان از افشای عمومی و احساس حقارت و شرمندگی که متعاقب آن پیش آید ، بیم دارند . سالمندان نگران آن هستند که دیگران نظرات آن ها را باور نکنند ، زیرا شخص بد رفتار در انظار عمومی کاملا متفاوت عمل می کند . وقتی شخص بد رفتار میانسال باشد ، قربانی از این که فرزندی پرورش داده است که اکنون به او صدمه می رساند ، احساس شرمندگی می کند . قربانیان تمایل ندارند کسی از اینکه زندگی شان چگونه سپری می شود با خبر شود . قربانیان سالمند آزاری در مورد این که اگر کسی پی به این آزار ها ببرد چه اتفاقی خواهد افتاد ، دچارتشویش و اضطرابند ، سالمند ممکن است تصور کند که اگر آزار ها گزارش داده شود ، شخص بد رفتار حتی با شدت بیشتری به بد رفتاری خواهد پرداخت . این گزارش ها می تواند در بین اعضای خانواده و فرزندان اختلاف ایجاد کند و سرانجام تصمیم به انتقال شخص سالمند به مراکز نگهداری از سالمندان و خانه های سالمندان گرفته شود . تقریبا دیدگاه تمام سالمندان در انتقال به خانه سالمندان و مراکز نگهداری از آنها همراه با ترس و بیزاری است . همه سالمندان معتقدند انتقال به خانه سالمندان به معنای مقدمه ای برای مرگ است . سالمند می بیند که رفتن به مراکز نگهداری از سالمندان تغییر کلی در نظام زندگی است . آخرین تغییری که پیش از مرگ تجربه خواهد کرد . سرانجام این که سالمندی که فرزندانی دارد ، بدون توجه به شرایط موجود ، انتقال به چنین موسسه ای را طرد از جانب فرزندان خویش تفسیر می کند .
قربانیان سالمند آزاری از آزار و اذیت شکایتی نمی کنند ؛ زیرا امیدوارند که این آزار ها روزی از طرف عزیزانشان متوقف شود .
دیگر وابستگان فامیلی نیز شاید از گزارش آزار و اذیت امتناع کنند . قربانی ممکن است به واسطه ی عشق و محبت ، یا به واسطه ی احساسی که پدر و مادر در حراست ، پرورش و حمایت مالی نسبت به فرزند دارند ، بدون توجه به این که فرزند چه می کند ، از افشای حقیقت خودداری کند . بعضی از قربانیان مسئله آزار سالمندان را به دلیل وفاداری به خانواده ، یا ترس از این که مسائل خانوادگی را منتقل کنند ، انکار کرده یا فقط مقدار اندکی را گزارش می دهند.
مردی که در خانه سالمندان زندگی می کرد ، فهمیده بود که پسرش میلیون ها تومان از حساب بانکی او برداشت کرده است ؛ او می گفت که نمی خواهد پسرش تحت تعقیب قرار قانونی قرار گیرد و تمایل ندارد حتی گامی در برگرداندن پول ها بردارد. پدر سالمند می گفت : پول مهم نیست ، پسرم از همه مهم تر است . هیچ کس بهتر از خانواده نیست . پسرم تمام آن چیزی است که می خواهم . پسرش به ندرت به خانه سالمندان و به ملاقات پدرش می رفت .
اثر هزینه های درمانی بر خانواده ها در ایجاد پدیده پیر آزاری
آن طور که متداول است خانواده هایی که از سالمندان نحیف مراقبت می کنند با تغییرات زیادی مواجه می شوند ، زیرا اعضای بسیار مسن خانواده مدت بسیار طولانی زندگی می کنند ، به خصوص اگر این فرد مسن از هر جهت وابسته باشد . واژه معکوس شدن نسل واژه ی جدیدی است که در توصیف پدیده ای استفاده می شود که در آن مسئولیت ها ، حالات کنترل و وابستگی برای بقائ به طور کلی دگرگون می شوند و فرزندان نقشی را که پیش از این توسط والدینشان اجرا می شد ، بر عهده می گیرند . این امر نوعا موقعیتی پیش بینی نشده و ناخوشایند برای والدین و فرزندان است ، که اغلب هیچ کس نمی تواند والدین را با چنین شرایطی مجسم کند . امریکایی ها به طور روز افزون خود را در چنین موقعیتی می بینند . اغلب افراد بسیار مسن ، حیرت خود را از اینکه هنوز زنده اند بیان می کنند.
یکی از نتایج بسیار ملموس طول عمر ، ناممکن شدن دست یابی به ارث است . سالمند مایل است که دارایی خود را ببخشد و به احتمال بسیار قوی فرزند به آن نیاز دارد . اما سالمند بیمار دارایی خود را صرف خدمات متنوعی می کند که بیشتر آنها در ارتباط با سلامتی او هستند . سالمندان از خدمات پزشکی بیشتر از جوانان استفاده می کنند . به طور متوسط جمعیت شصت و پنج سال به بالا ، دو برابر بقیه جامعه از خدمات پزشکی استفاده می کنند . با احتساب بالا بودن هزینه های درمانی و پزشکی بسیاری از دارایی های افراد سالمند صرف درمان بیماری های ایشان خواهد شد که این امر به مزاج وراث آنان خوشایند نخواهد بود و این خود می تواند دلیلی باشد برای به وجود آمدن پدیده پیر آزاری .
وابستگی و ناتوانی سالمندان
بیشتر افراد نیاز سالمندان به کمک را درک می کنند اما وابستگی کامل ،آن هم برای مدت زمان طولانی ، نه تنها برای سالمند ، بلکه برای مراقب هم خوشایند نیست . از طرف دیکر این گونه وابستگی اغلب با ترس ، وحشت ، بی حرمتی ، شرم و تقبیح همراه است در کشورهایی که فرهنگ فرد گرا دارند ، مثل جامعه آمریکا نیاز به دیگران پسندیده نیست ، هنوز هم این خصوصیت نژادی قومی در این کشور حاکم است که می گوید : ستودنی ترین افراد کسانی هستند که قادر به رنج کشیدن بدون اعتراض باشند ، کسانی که می توانند بدون کمک دیگران از خود مراقبت کنند . فرهنگ جمع گرایی سنتی در ایران و کشور های شرقی ، از بار ضد ارزشی این مسئله تا حدی می کاهد . فرد گرایی شدید ، بدون توجه به وضعیت مالی با ارزش تر از وابستگی و با حتی عدم وابستگی است . وابستگی را در کودکان می پذیریم زیرا کودکان برای ادامه زندگی به والدین نیاز دارند . اما کودکان بزرگ می شوند و به تریج از وابستگی آن ها کاسته می شود . اما وابستگی سالمندان به دلیل مشکلات روانی یا جسمی به مرور زمان کمتر نشده ، بلکه بیشتر می شود . این مشکلات احتمالا با گذشت زمان بدتر می شوند زیرا ماهیت بیماری مزمن چنین است . سالمندان تدریجا وابسته تر شده و بنابراین در تعامل با دیگران آسیب پذیر تر می شوند. نمونه هایی از وابستگی که می توان در روند پیری با آن مواجه شد ؛ شامل :
- وابستگی اقتصادی سالمندان که فرد از تولید کننده به مصرف کننده تبدیل می شود .
- وابستگی جسمی سالمندان که با نقصان قدرت و انرژی جسمی و کاهش توانایی در انجام وظایف روزانه آغاز می شود.
- وابستگی اجتماعی سالمندان در صورتی واقع می شود که تحرک و پویایی با مشکل مواجه شده یا این که مرگ افراد هم دوره ی سالمند اتفاق بیفتد .
- وابستگی احساسی که اغلب نتیجه ی دیگر اشکال وابستگی است .
انواع وابستگی که به طور طبیعی و به تدریج در بسیاری از سالخوردگان دیده می شود ، می تواند با حالات جسمی و روانی که بسیاری از اوقات با پیر شدن همراه است ، تشدید گردد . با بالا تر رفتن سن ، شیوع امراض حاد در حد بالایی کاهش می یابد ، اما شیوع بیماری روانی و جسمی مزمن افزایش یافته و منجر به ناتوانی های پایدار می شود که عوارض آن بر توانایی های مربوط به انجام وظیفه اثر می گذارد . بیشتر حالات مزمن ناتوان کننده نیستند ، ولی با این حال با افزایش سن ، احتمال ارتباط آن ها با ناتوانی در انجام وظایف بیشتر است . افراد بسیار مسن که بیشتر از 75 سال دارند ، معمولا به مراقبت و کمک بیشتری نسبت به افراد زیر 75 سال نیاز دارند ، برای مثال در بین افراد زیر 65 سال تنها 2درصد در انجام فعالیت های روزانه نیاز به کمک دارند ، در حالی که این نیاز به کمک در سالمندان بین 65 -69 سال به 9 درصد رسیده و این رقم در سن 85 سال و بالاتر به طور جهشی 45 درصد افزایش می یابد .
احتمال اینکه شخصی در خانه سالمندان زندگی کند ، با افزایش سن بالا می رود . اما برخلاف باور عمومی بیشتر سالمندان به زندگی در اجتماع ادامه می دهند ، بدون توجه به اینکه ناتوانی دارند یا نه ، و تنها 5 درصد افراد بالای 65 سال در خانه سالمندان زندگی می کنند . این بدان معناست که بیشتر سالمندان ناتوان و وابسته در بین مردم زندگی کرده و برای ادامه ی عمر به دیگران وابسته اند. ما به عنوان افراد جامعه که زندگی امروز خود را مدیون تلاش های دیروز افرادی هستیم که در حال حاضر در سن سالمندی زندگی می کنند ، وظیفه داریم تا بهترین امکانات و ایمن ترین تجهیزات را برای ایجاد آسان ترین شرایط زندگی برای سالمندان فراهم سازیم . تلاش در ایجاد این شرایط و بالابردن فرهنگ جامعه در راستای بهتر کردن شرایط محیطی و اجتماعی برای سالمندان می تواند زندگی بهتری را برای سالمندان فراهم ساخته و نوید بخش آینده بهتری در دوران سالمندی برای خود ما باشد . یکی از پارامترهای فراهم سازی شرایط بهتر برای زندگی آسان تر افراد سالمند ، مناسب سازی محیط زندگی سالمندان می باشد . شما می توانید با تماس با مشاورین و کارشناسان تیم همیارسالمند مدیکال بازار تمامی اطلاعات مورد نیاز خود در زمینه ایمن سازی و مناسب سازی محیط برای سالمندان را کسب کنید .
واکنش به وابستگی شخص سالمند از طرف خانواده وی
بیشتر خانواده ها وابستگی اعضای سالمند خانواده را با مراقبت و دلسوزی پاسخ می دهند و نشانهای از سوئ رفتار یا غفلت از سالمندان در رفتار آنها دیده نمی شود . خانواده های زیادی هم وجود دارند که خلاقیت ، دلسوزی ، شجاعت و ایثار را در برخورد با اعضای مسن و وابسته خود ارائه می دهند . واکنش های سالمند مسن نیز عاملی مهم است ، بعضی از سالمندان بهتر از دیگران قادر به پذیرش وابستگی هستند اما برای بیشتر افراد دوران وابستگی بسیار دشوار است ، و تمامی خانواده ها نیز قابلیت واکنش سازنده در برابر وابستگی را ندارند .
واکنش بعضی خانواده ها باعث تشدید مشکلات و عدم استقلال می شود . مواجهه با این مسئله و پی بردن به اینکه والدین محبوب ، قوی و مقتدر شان در حال از دست دادن توانایی خود هستند ، به قدری دردناک است که ممکن است فرزندان این مسئله را تکذیب کنند ، چرا که شاید دیگر مدت زمانی نه چندان طولانی در میان خانواده نباشند . این واقعیت به این نکته اشاره دارد که فرزندان نیز خواهند مرد . بعضی از فرزندان در فهم وابستگی والدین سالمند در مانده اند ، زیرا این امر باعث ترس آنها شده و نمی دانند باید چه کار کنند . آنها بهت زده می شوند. بعضی از آنها درماندگی والدین را تکذیب می کنند زیرا تمایلی به دانستن آن نداشته و قادر به ارائه کمک نیستند که این مسئله گاهی مبتنی بر دلایل قابل فهم است . اما بیشتر اوقات ، به دلایل خود خواهانه یا حتی ظالمانه است . بعضی از فرزندان با بی توجهی یا به خاطر تحت کنترل داشتن ، والدین را به سمت وابستگی کامل سوق می دهند یا به این دلیل که محافظت از یک فرد کاملا وابسته ، آسانتر از فرد نسبتا مستقل است .
ممکن است سالمندان به صورتی با قضیه وابستگی برخورد داشته باشند که حتی آن را پیچیده تر می کند . بعضی از آن ها قادرند با خلاقیت مبهوت کننده ای و حتی با زنده دلی خود را با هر نوع محدودیت جدید وفق دهند . بعضی دیگر زودتر از موعد ، وابستگی را با آغوش باز پذیرا می شوند ، حتی زمانی که هنوز توانایی دارند . این امر می تواند باعث عصبانیت فرزندان شود زیرا که آنها درگیر مشکلات شخصی زندگی خود هستند و احساس می کنند والدینشان اگر فقط کمی تلاش کنند ، می توانند از خود نگهداری کنند . دیگر سالمندان با وابستگی مخالفت می کنند ، شفاها آن را تکذیب کرده و تلاش می کنند تا وضعیت سابق خود را از لحاظ توان و قدرت حفظ کنند ، در حالی که به مراتب کمک بیشتر و بیشتری را از فرزندانشان می طلبند .
سالمندی و تحلیل قدرت فیزیکی و توان جسمانی در انجام کارهای شخصی از مواردی است که نمی توان آن را کتمان کرد . فرزندان و خانواده نیز بر این امر آگاهی کامل دارند . از طرف دیگر با شرایط امروزه دنیا و به خصوص کشور ما ، مشکلاتی که فرزندان افراد سالمند با آن مواجه هستند نیر قابل کتمان نمی باشد . فرزندان نمی توانند ساعاتی طولانی از شبانه روز خود را برای کمک به پدر و مادر سالمند خود اختصاص دهند . در این میان باید چه کار کرد ؟ پشنهاد هایی مانند گرفتن پرستار سالمند نیمه وقت و یا تمام وقت هم شاید برای بسیاری از خانواده ها که از تمکن مالی برخوردار نمی باشند هم شاید مقبول نیفتد ، از طرف دیگر وجود پرستار در منزل سالمند تضمین کننده در برابر بسیاری از خطراتی که می تواند سلامتی شخص سالمند را تهدید کند نمی باشد . بسیاری از سالمندان به پرستار خود اجازه نمی دهند تا تمامی وظایف خود را مطابق با استانداردهای مراقبت از سالمندان انجام دهند و همچنین برخی از مراقبین به هر بهانه ای از انجام وظایف خود سر باز زده و از انجام ان شانه خالی می کنند . ما در تیم همیار پزشکی مدیکال بازار همگام با آخرین نتایج بین المللی بر این مهم عقیده داریم که بهترین راه حل توانمند سازی خود شخص سالمند در انجام فعالیت های روزانه می باشد . ایمن سازی و مناسب سازی محیط زندگی افراد سالمند و کم توان را وظیفه خود دانسته و با تجهیزمنزل افراد سالمند با جدید ترین ابزار و وسایل توانبخشی متناسب با نیاز و توانایی شخص سالمند سعی بر آن داریم تا سالمندان کشور خود را در انجام تمامی امور روزمره خود مستقل و توانا سازیم . با توان مند سازی سالمندان در انجام کارها ، سالمندان استقلال شخصی خود ، احترام و اقتدار خود را حفظ خواهند کرد ، فرزندان و دیگر اعضای خانواده افراد سالمند به کارهای شخصی خود مشغول خواهند بود و دیگر نگران عدم توانایی شخص سالمند در انجام امور روزانه خود نخواهند بود ، دیگر نگران خطراتی که سلامتی سالمندان را تهدید می کند از قبیل افتادن در سرویس بهداشی ، افتادن در حمام ، افتادن و سقوط از روی تخت خواب ، سقوط و بر هم خوردن تعادل در حین راه رفتن ، نخواهند بود . اسفاده از تجهزات توانبخشی از قبیل هند ریل توانبخشی در منزل افراد سالمند و یا دارای معلولیت که از وجود پرستار بهره می برند به شخص پرستار در انجام وظایف مراقبتی از سالمند بسیار کمک کرده واز وارد شدن فشار و بار اضافی به شخص پرستار و خود سالمند جلوگیری می کند .
از دست دادن کنترل
وجود هر نوع ناتوانی ،احتمال این که سالمند صلاحیت رسیدگی به مسائل شخصی و مالی خود را از دست بدهد ، را افزایش می دهد و با بروز ناتوانی شدید ، کاهش اجتناب ناپذیری در کنترل شخصی پدید می آید که شامل عدم قدرت تصمیم گیری است . مسئولیت حقوقی بعضی موارد بحرانی نظیر اینکه چه کسی باید پزشک سالمند شود یا اینکه منزلی که سرمایه یک عمر است ، باید فروخته شود ، و یا به شخص دیگری واگذار شود ، ممکن است سالمند توانایی جبران زحمات مراقب خود را که به او خدمات پرستاری ارائه می کند ، نداشته باشد .
در گروهی از سالمندان ممکن است قدرت اجتماعی و اقتصادی نقصان یابد و مشکلاتی در تبادلات با دیگران به وجود آید . افرادی که از لحاظ جسمی یا روانی ناتوانند ، بیشتر از حدی که توان باز پرداخت دارند ، خدمات و کالا دریافت می کنند. به طور کلی ، باید گفت فقدان قدرت زمانی است که شخص توان جبران ندارد و موازنه قدرت تغییر می کند . در ابتدا ، در شرح سوئ رفتار با سالمند ، تئوری مبادله به کار گرفته می شد ، با این فرضیه که آن دسته از مراقبان که با بیشترین حقوق و مزایا ، که کنترل سالمندانی را که دارای کمترین توانمندی جسمانی و مالی هستند ، را به عهده می گیرند ، به قدرت بزرگی تبدیل خواهند شد و به موقعیتی دست می یابند . گاهی اوقات سالمند با استفاده از منابعی که به مراقبت پرداخته است یا با دادن مایملک شخصی خود به پرستارش ، سعی در جبران خدمات وی دارد . تصور می شود این توافق که اغلب نامکتوب است ، معنایی شبیه این دارد : شما از من مراقبت کنید تا زمانی که بمیرم ، در عوض من هر چه دارم به شما خواهم داد ، حتی منزلم را . این جریان عمل که ممکن است دارای ثبت قانونی باشد یا نباشد اصطلاحا دارایی و حیات عنوان می شود . سالمندان تنها و بی کس مجبورند منزلشان را به ازای مراقبت پرستار به او ببخشند . این این مسئله موقعیتی پر مخاطره برای سالمند است ، چرا که از آن منزل نقل مکان می کند ، و هر زمان پرستارش بخواهد این منزل دیگر متعلق به سالمند نیست . این تئوری مبادله که در بالا به آن اشاره شد ، در شرح سوئ استفاده از سالمندان مفید است . اما فقط در یک مورد ، وان وضعیتی است که در آن فرزندی با وابستگی مالی دارای سوئ رفتار با والدین است ، تا به منابع مالی آن ها دست یابد یا این که مرگ آن ها را تسریع کند . بیشتر سالمندان وابسته بدون هیچ گونه سوئ استفاده و یا غفلت مورد مراقبت قرار می گیرند .
هر چه شخص سالمند ناتوان تر و آسیب پذیر تر باشد ، گرایش دیگران به اینکه او را نادیده بگیرند بیشتر می شود و به این شخص مانند شی نگریسته شده و روز به روز این نگرش گسترده تر می شود تا اینکه این سالمند نحیف وابسته ، دیگربه عنوان انسان انگاشته نشده و به عنوان منبعی از استرس و ناامیدی دیده می شود . به دلیل فقدان توانایی های متعدد که با بالارفتن سن به وجود می آیند ، سالمند کم کم احساس سر یار بودن می کند که البته گاهی حسی درستی است . بعضی از افراد مسن با تسلیم شدن و فرمانبرداری به این حس واکنش نشان می دهند که ممکن است بازتاب آن سوئ استفاده بیشتر توسط یک مراقب ظالم و لا قید باشد .
بسیاری از سالمندان اعتقاد دارند که این اتفاقات ماورائ کنترل آنها است و احساس ناتوانی در آنها ریشه می دواند . سالمند درمانده از تغییر این سوئ رفتار ، سعی در انجام هر کاری را متوقف کرده و هر رفتاری را می پذیرد . این پدیده را تحت عنوان ، درماندگی آموخته شده شرح می دهد . سیلیگمن دانشمندی که در این زمینه تحقیقات فراوانی انجام داده است فرض را بر این می گذارد که در ماندگی باعث تولید مزاحمت های احساسی می شود . اگر شخص احساس کند که هیچ چیز نمی تواند عواقب عمل انجام شده را تغییر دهد ، انگیزه ی عکس العمل در براب این وضعیت در او ضعیف می شود . فرد دیگری شاید دریابد یک عکس العمل خاص تغییراتی در وضعیت داده شده ایجاد خواهد کرد ، اما شخص مبتلا به درماندگی آموخته شده به راه حل آن فکر نخواهد کرد . همچنین به دلیل ناتوانی فزاینده ای که در درک موفقیت وجود دارد ، ممکن است سالمند کارهایی را انجام دهد که واقعا موقعیت را به سمت بهتر شدن تغییر می دهد ، اما از موفقیت خود آگاه نباشد ، یا این که ممکن است اثر عمل خود را در تغییر رفتار به طور کامل درک نکند . حتی زمانی که این موفقیت آشکارا تصدیق می شود ، نیز فرد نمی تواند آن را تشخیص دهد و به این ترتیب موفقیت به شکست مواجه می شود . بر اساس نظریه سلیگمن در مورد درماندگی آموخته شده ، مادامی که شخص سالمند به قدرت خود در تاثیر بر حوادث مشکوک مردد است ، این شک باعث ترس شده و در نتیجه ، موجب افسردگی می شود ، در حالی که واکنش سایر سالمندان در برابر فقدان توانایی شخصی ، به صورت مقاومت وستیزه جویی کلامی است . مثلا ناامیدانه در تلاشند تا بر آن اندک قدرتی که هنوز برایشان باقی مانده ، سماجت کنند که این امر نیز موجب سوئ استفاده و غفلت می شود ، به این ترتیب که عدم همکاری سالمند موجب ناامیدی مراقب خواهد شد .
بیشتر از دو دهه است که سوئ رفتار با سالمندان نیز مانند دیگر اشکال خشونت های خانوادگی آشکار شده است . این امر ناشی از افزایش سریع تعداد سالمندان ، به خصوص سالمندان با هفتادو پنج سال و بالاتر ، و نیاز آن ها به کمک در زندگی روزمره است . این واقعیتی است که بسیاری از افراد با آن مواجه اند ، به خصوص در خانواده هایی که به طور سنتی از اعضای سالمند خانواده مراقبت می کنند و این مسئله برای خود سالمند نیز دشواراست . هیچ کس دوست ندارد به دیگران تحمیل شود ، بیشتر مردم دوست دارند با سالمندی که تا آخرین روزهای عمرش سالم باشد ، زندگی کنند . بنابراین ، سالمندان دوست دارند سریع ، بدون درد ، بدون اعتراض یا ایجاد مشکل برای اطرافیان بمیرند ، ولی به دلیل افزایش طول عمر و وجود ناتوانی های جسمی و مشکلات سلامتی در اواخر دوران سالمندی ، دائما تعداد کمتری از مردم به این آرزو دست می یابند .